معنی محافظ بهداشتی

لغت نامه دهخدا

بهداشتی

بهداشتی. [ب ِ] (ص نسبی) منسوب به بهداشت: امور بهداشتی. (فرهنگ فارسی معین).


محافظ

محافظ. [م ُ ف ِ] (ع ص) نگهبانی کننده. (آنندراج). نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس. || دستگیر و حامی. || فرمان گزار. || حاکم. || ناظر. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

بهداشتی

(صفت) منسوب به بهداشت: امور بهداشتی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بهداشتی

سالم، صحی


محافظ

پاسبان، پاسدار، پشتیبان، حارس، حافظ، حامی، گماشته، مراقب، مستحفظ، مهیمن، نگهبان

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

بهداشتی

Gesundheits, Hygienisch, Sanitär

فارسی به ایتالیایی

بهداشتی

igienico

sanitario

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

محافظ

نگهبان، پاسدار

عربی به فارسی

محافظ

محافظه کار , پیرو سنت قدیم

فرهنگ معین

محافظ

(مُ فِ) [ع.] (اِفا.) نگهبان، حافظ.

معادل ابجد

محافظ بهداشتی

1751

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری